زمان خیلی تند میگذره روزای خوب روزای بد ازت نمیپرسن که دوسشون داری یا نه فقط میان و میرن
نمیدونم الان روزای خوبیه یا بد فقط میدونم یکم از دلتنگیام از غصه هام کم شده
من خیلی تغییر کردم اونم به لطفه سختیای روزگار
+
تاريخ جمعه 19 آذر 1395ساعت 12 نويسنده ...
|
حالت که خوب باشد گرده های خاکستری مغز من دوباره جمع می شوند تا به تو فکر کنند ، نگران من نباش ! ققنوس عادت به اتش دارد...
+
تاريخ دو شنبه 16 فروردين 1395ساعت 1 نويسنده ...
|
چقد زمان زود میگذره کلا همه چی تغییر کرده من دیگه متاهل شدم و متعهد 25/5/94 تو یه روزه داغه تابستون تقریبا میشه پنج ماه و حالا شمایی که میای پیام میزاری بابا ادرس وبلاگتم بزار خو تا جوابتو بدم
+
تاريخ چهار شنبه 16 دی 1394ساعت 19 نويسنده ...
|
دیریازود تجربه ی زندگی به ما می اموزد که در درون بعضی از انسانها گاهی انسان دیگری ست که او را هرگز نمی شناسی
برچسبها:
تجربه,
+
تاريخ پنج شنبه 20 شهريور 1393ساعت 20 نويسنده ...
|
هرگز تمامت را برای کسی رو نکن بگذار کمی دست نیافتنی باشی ؛ ادمها تمامت که کنند رهایت می کنند ، ادمها منتظرند جهتی را اشتباه بروی انوقت است که اوار میشوند رویت وفراموش میکنند تمام مهربانی هایت را
+
تاريخ دو شنبه 13 مرداد 1393ساعت 23 نويسنده ...
|
چه روزای سختی ، خدا کمکم کن فقط همین...
+
تاريخ چهار شنبه 1 مرداد 1393ساعت 12 نويسنده ...
|
ادمها می توانند، ادمها را دوست داشته باشند
به شرطی که ادمها بعداز دوست داشته شدن هم، ادم بمانند !
+
تاريخ پنج شنبه 17 ارديبهشت 1393ساعت 23 نويسنده ...
|
به پایان فکر نکن ،اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ میکند ! بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مثل اغاز.... برچسبها:
تجربه ,
پابان,
زندگی ,
+
تاريخ جمعه 15 فروردين 1393ساعت 21 نويسنده ...
|
اگر خوب زندگی کنی ،الزاماً شاد نمی شوی اما اگر شاد باشی ، قطعاً خوب زندگی خواهی کرد.
برچسبها:
تجربه ,
+
تاريخ سه شنبه 27 اسفند 1392ساعت 22 نويسنده ...
|
برای تصاحبت نمی جنگم!
احاطه ات نمی کنم تا مال من شوی!
بارقیبان جدل نمی کنم!
ولی اگر بیایی و بمانی، برای باتو ماندن،بادنیا می جنگم!
+
تاريخ پنج شنبه 17 بهمن 1392ساعت 23 نويسنده ...
|
دوخط موازی هم به یکدیگر میرسند،اگربخواهند،دربی نهایت اما من وتو....
شاید یکی ازما نخواهد
شایدیکی ازما انقدرها هم تنها نیست
شایدمادوخط موازی نیستیم
شایدتو....
+
تاريخ شنبه 25 آبان 1392ساعت 20 نويسنده ...
|
زندگی درمن موج می زند ،من در زندگی دست وپا ،اینجا خبری از مرگ نیست . برچسبها:
زندگی ,
+
تاريخ دو شنبه 22 مهر 1392ساعت 20 نويسنده ...
|
چه نجابتی دارد گریه زیرباران،نه اشکی پیداست که دلی رابلرزاند ونه صدای هق هقی که گوشی رابیازارد ،تنها به هم کشیده صورتی است که میسوزد (پویان قلندری)
برچسبها:
تجربه ,
+
تاريخ شنبه 23 شهريور 1392ساعت 11 نويسنده ...
|
آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشمهایت درپشت پرده های مه آلود انبوه،پنهان بود! بامن بگو ازلحظه لحظه های مبهم کودکی ات ، ازتنهایی معصومانه دست هایت ،ایا میدانی که درهجوم دردهاوغم هایت ،ودرگیرودار ملال آور دورن زندگی ات ، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون امده ام تا دست هایت رابه پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری، درآبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی واینک آنه! شکفتن وسبزشدن درانتظارتوست...
+
تاريخ جمعه 22 شهريور 1392ساعت 11 نويسنده ...
|
بعضی از رابطه ها مثه شامپومیمونه ،اولش عطروبوی معرکه ای داره اما به یجایی که رسید ،هی سعی میکنی اب توش ببندی بلکه تموم نشه !!!! ((اما تموم میشه ))
+
تاريخ پنج شنبه 3 مرداد 1392ساعت 1 نويسنده ...
|
هر رابطه انسانی عمرمفیدی دارد،متاسفانه داستان های عاشقانه باریاکاری واحساسات گرایی چنین باوری ایجاد کرده اندکه عشق هرگز نمی میرد.نه،دوست من! عشق هم می میرد.یک باره احساس می کنی دلت تنگ نمی شود .همیشه هم اسمش هرزگی نیست گاهی اوقات واقعاً همه چیز تمام می شود .تمام می شود. جوری تمام می شود که انگار هرگز نبوده است .
برچسبها:
عشق ,
+
تاريخ جمعه 31 خرداد 1392ساعت 1 نويسنده ...
|
عمق فاجعه ی "تنهایی" را وقتی حس می کنم،که از تو خبری نیست....
برچسبها:
تنهایی,
+
تاريخ جمعه 3 خرداد 1392ساعت 1 نويسنده ...
|
مذکرعزیز:
مردباش،زمین به مردبودنت نیاز داره،مردباش!
نه فقط باجسمت،مردباش با نگاهت،با احساست...
مردونه حرف بزن،مردونه بخند،مردونه گریه کن،مردونه عشق بورز،مردونه ببخش...
مردباش وهیچ وقت نامردی نکن،مخصوصاً درحق کسی که باورت کرده وبهت تکیه کرده....
+
تاريخ سه شنبه 3 ارديبهشت 1392ساعت 23 نويسنده ...
|
میگن این دنیادیگه مثل قدیمانمیشه،دل این ادمازشته ،دیگه زیبا نمیشه ،اون بالا باد داره زاغ ابرا روچوب میزنه، اشک این ابرا زیاده،ولی دریانمیشه ،غم تنهایی اسیرت ميکنه،تابخوای بجنبی پیرت میکنه.
برچسبها:
فریدون مشیری,
+
تاريخ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392ساعت 23 نويسنده ...
|
سلام اینم اخرین پست از امسال .هم سال خوبی بودهم بدنمیدونم قراره سال بعدکجاباشم پیش کی باشم شایدم بیشترازچن ماه دیگه مهمونتون نباشم ودیگه نتونم پست بذارم البته همه اینا احتمالاته .امیدوارم همه اونایی که این پست رودارن میخونن سال خوبی داشته باشن .همین .......راستی عیدتون مبارک
+
تاريخ چهار شنبه 30 اسفند 1391ساعت 1 نويسنده ...
|
شاید ارامترمیشدم فقط وفقط اگر می فهمیدی حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند
+
تاريخ سه شنبه 15 اسفند 1391ساعت 18 نويسنده ...
|
من همانم !
دختری که برای داشتنت
تمام شب رابیدارمی ماند...
وباتویی که"نیستی"حرف میزند...!
دختری که.......
زانومیزندلبه ی تختش،
چشمانش رامی بندد،
وتنهاارزویش را
برای هزارمین بار برای خدا یاداورمی شود .....
وخداهم
مثل همیشه لبخندمیزند....
ازاینکه
تو
ارزوی همیشگی من بودی ...
+
تاريخ سه شنبه 1 اسفند 1391ساعت 19 نويسنده ...
|
دردمن ،دردبی توبودن نیست!تاوان باتوبودن است
برچسبها:
تاوان ,
+
تاريخ دو شنبه 9 بهمن 1391ساعت 1 نويسنده ...
|
گاهی باید فاتحه خاطره ای روخوند،وگرنه همون خاطره فاتحه تورومیخونه!
برچسبها:
خاطره,
+
تاريخ دو شنبه 2 بهمن 1391ساعت 1 نويسنده ...
|
پس از افرینش ادم،خداگفت به او:
نازنینم ادم...
باتو رازی دارم!
اندکی پیشتر ای
ادم ارام ونجیب امد پیش
زیر چشمی به خدا می نگریست
محولبخندغم الود خدا...دلش انگار گریست!
نازنینم ادم(قطره ای اشک زچشمان خداوند چکید)!
یادمن باش...که بس تنهایم!!
بغض ادم ترکید ،گونه هایش لرزید...
به خداگفت:
من به اندازه ی گلهای بهشت...نه
به اندازه ی عرش..نه ...نه
من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من...دوسدارت هستم!
ادم کوله اش را برداشت
خسته وسخت قدم بر می داشت
راهی ظلمت پرشور زمین...
زیر لبهای خدا باز شنید
نازنینم ادم...نه به اندازه ی تنهایی من
نه به اندازه ی عرش...نه به اندازه ی گلهای بهشت
که به اندازه ی یک دانه ی گندم توفقط یادم باش!!!!
برچسبها:
خدا,
+
تاريخ جمعه 29 دی 1386ساعت 11 نويسنده ...
|
مچاله کن،بشکن،بندبزن،خط بزن،خلاصه راحت باش . ارث پدرت که نیست ،دل تنهای من است!
+
تاريخ جمعه 29 دی 1391ساعت 10 نويسنده ...
|
می گویند عشق ان است که به اونرسی ومن می دانم چرا....
زیرا در روزگارمن ،کسی نیست که زنانه عاشق شود ومردانه بایستد
برچسبها:
عشق,
+
تاريخ سه شنبه 26 دی 1391ساعت 20 نويسنده ...
|
درمسابقه بین شیر و اهو،بسیاری از اهوها برنده می شوند چون شیر برای غذا می دود و اهو برای زندگی . پس هدف مهم تر از نیاز است
برچسبها:
هدف ,
+
تاريخ پنج شنبه 21 دی 1391ساعت 13 نويسنده ...
|
گمشده این نسل اعتماد است...نه اعتقاد..
اما افسوس ..که نه بر اعتماد "اعتقادیست"!..
ونه براعتقادشدن"اعتماد"...
برچسبها:
گمشده,
+
تاريخ شنبه 2 دی 1391ساعت 10 نويسنده ...
|
هرگزکسی را ازرفتنتان نترسانید ،عادی می شود
شایدهم تاحدی که در را برایتان بازکند.
برچسبها:
رفتن ,
+
تاريخ شنبه 25 آذر 1391ساعت 10 نويسنده ...
|
وقتی می گویم دیگربه سراغم نیا،فکر نکن فراموشت کردم
یادیگردوستت ندارم نه ،من فقط فهمیده ام وقتی دلت بامن نیست
بودنت مشکلی راحل نمیکند.....تنها دلتنگ ترم میکند.
برچسبها:
دلتنگی ,
تجربه ,
+
تاريخ چهار شنبه 22 آذر 1391ساعت 14 نويسنده ...
|
این روزها روح و روانم به شدت افسرده است!
غم دوریت ازیک سو،غم نداشتنت ازسوی دیگر
امادلیل اشفتگیم فرای این ماجراهاست
ترس از دلدادگیت به دیگری مراپریشان کرده!
+
تاريخ چهار شنبه 15 آذر 1391ساعت 21 نويسنده ...
|
نوشت "قم حا" ...
همه به اوخندیدند!!
گریست ...
گفت :به "غم ها"یم نخندید...
که هرجورنوشته شود درد دارد!!
ازته به سربخوان تامنه ان روزها را بشناسی .....
+
تاريخ شنبه 11 آذر 1391ساعت 18 نويسنده ...
|
تو
انقدر ازهرزه ها دوستت دارم شنیدی
که
عاشقانه های من
برایت گزافه ای بیش نبود.
+
تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391ساعت 12 نويسنده ...
|
ادمها
فقط ادم هستند
نه بیشتر ونه کمتر
اگر کمتر ازچیزی که هستند نگاهشان کنی
انها راشکسته ای
واگر بیشتر از ان حسابشان کنی
انهاتورا می شکنند
بین این ادمهایٍ ادم ،فقط باید عاقلانه زندگی کردنه عاشقانه.
برچسبها:
تجربه,
+
تاريخ دو شنبه 1 آبان 1391ساعت 19 نويسنده ...
|
شاعر ازکوچه مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت !
نه که سرگشته نبود!
سالهابود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود
+
تاريخ شنبه 1 مهر 1391ساعت 20 نويسنده ...
|
بعضی ادمایهومیان
یهوزندگیتوقشنگ میکنن
یهومیشن همه ی دلخوشیت
یهومیشن دلیل خنده هات
یهومیشن دلیل نفس کشیدنت
بعدهمینجوری یهو میرن
یهوگند میزنن به ارزوهات
یهومیشن دلیل همه غصه هات وهمه ی اشکات
یهومیشن سبب بالانیومدن نفست........
(بقول پسرخاله:وقتی اومدی نفهمیدم کی اومد،وقتی همه جاروبهم ریختی ورفتی فهمیدم کی اومده!!)
+
تاريخ شنبه 25 شهريور 1391ساعت 23 نويسنده ...
|
دوست داشتن برتر از عشق است .....
عشق یک جوشش کورکورانه است وپیوندی از سر نابینایی،ودوست داشتن پیوندیست خوداگاهانه واز روی بصیرت روشن وزلال .دررواقع عشق به راحتی وحتی دریک نگاه بوجودمی اید(خودم به تنفردریک لحظه بیشتر اعتقاد دارم) ولی دوست داشتن زمان میخواهد.
دکترشریعتی:"به هرکه دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است ،وبه هرکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است"
برچسبها:
تجربه ,
+
تاريخ شنبه 25 شهريور 1391ساعت 23 نويسنده ...
|
کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمیکردی!
تابادیدن هر هرزه ای
به خودم نگویم
اگر مثل این بودم اونمیرفت....
+
تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391ساعت 22 نويسنده ...
|
شیشه ی نازک احساس مرادست نزن !
چندشم میشود ازلکه ی انگشت دروغ
انکه میگفت مرا می فهمد
کو؟کجارفت؟که احساس مراخوب فروخت!
+
تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391ساعت 19 نويسنده ...
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ...
7 صفحه بعد